نوشته های تازه

ببار بارون (صفا حسینی)

در اتاق پنجره را باز کرده ام ،توری پنجره را که جلوی دیدم را گرفته کنار زده ام .دستم را زیر چانه ام گذاشته ام تا بهتر بتوانم این منظره دل انگیز را وصف کنم .   قطرات باران یکریز و پی در پی سرسختانه می بارند ، برگ دفترم را خیس میکنند ، جوهر […]

اشتراک گذاری
02 بهمن 1394

در اتاق پنجره را باز کرده ام ،توری پنجره را که جلوی دیدم را گرفته کنار زده ام .دستم را زیر چانه ام گذاشته ام تا بهتر بتوانم این منظره دل انگیز را وصف کنم .

 

قطرات باران یکریز و پی در پی سرسختانه می بارند ، برگ دفترم را خیس میکنند ، جوهر خودکار آرام آرام پخش می شود .
بچه ها را می بینم عده ای به مدرسه می روند و عده ای مدرسه را ترک کرده و با شادی و شوق کودکی راه خانه را در پیش گرفته اند .
خانه های کاه گلی ،آه که چه بویی دارند زمانی که جواهرات آسمانی روی آن ها می بارند .
اهالی روستا حتما هنوز چهره همیشه سبز درخت اکالیپتوسی را بیاد دارند که میهمان همیشگی خانه ما بود همانی که در سالهای پیش ناگهان قامت اسمان را ترک کرد ، حالا که باور میکند که آن درخت پر غرور و عظیم با تنی خیس و بی جان در گوشه ای افتاده و قطرات باران بر ان تشر می زنند و عابران که روزی از دیدن ان حظ میکردند . چگونه اکنون بی اعتنا شاخه های مظلومش را به دام اتش می اندازند .

هوا بارانی است ، جوانه ها خوشحالند گیاهان سر از پا نمیشناسند و با شادی و شور و آواز ، رقص کنان سر خود را از خاک بیرون می اورند و برگ هایشان را همانند دستی در حال نیایش رو به اسمان دراز می کنند و خداوند را می ستایند .

شاید هیچ صدایی به زیبایی آواز دلنشین باران نباشد ، صدایش بهترین نوع موسیقیست مثل یک ارکستر است که پرندگان نیز همنوایش شده اند. ارکستری زیبا با هنرمندانی بزرگ ، مشهور ترین نوازندگان ان صدای شرشر گوهر اسمانیست، آواز آن برق اسمانیست که با صدای هولناک خود بر زمین تازیانه میزند، صدای جوجه گنجشکی است که تنهایی میخواند و میخواهد این موسیقی را رنگ بخشد ، صدای تلمبه ای است که در ریتم ملایم این موسیقی تاپ تاپ میکند، زیر صدای ان سوت، و آواز پای ان کودکی است که میدود و پا در سفره باران میزند…
و آن شکوفه ها .ان سبز رنگان پر برگ و شاخ .ان زمین بیچاره و خیس که بی صدا این موسیقی را همراهی میکنند …

آرام آرام خورشید و رنگین کمان هفت رنگش پیدا می شوند چقدر نقاشی قشنگی ، براستی چه کسی می تواند اینچنین نقشی بر صفحه دفتر بزند؟
آه نمیشود توصیف این منظزه را تمام کرد. حالا نوبت نسیم شده ، دارد با ان لطافتش عشوه میریزد و خنکی اش صورتم را نوازش میکند ، ادم را مست میسازد …

این بازیگران آسمانی کارشان را خوب انجام داده اند کاری بزرگ و لطیف که باید به احترامشان برخاست و بزرگیشان را پاس داشت…..

حالا این قطرات روان چشم من هستند که آرام آرام جوهر دفترم را پخش میکند ، با شادی تمام میگویم: خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت…../ صفا حسینی

2 پاسخ به “ببار بارون (صفا حسینی)”

  1. Mahsa گفت:

    بسیار عالی بود صفا جونم، به داشتنت افتخار میکنیم???

  2. تبسم گفت:

    بسیار زیبا و دلنشین بود.با آرزوی موفقیت روز افزونت صفا جان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *