نوشته های تازه

همیشه دهکده یک چیز بی تو کم دارد…

همیشه دهکده یک چیز بی تو کم دارد… عمو غلام کجایی که روستا خالیست چقدر از قدمت ذهن کوچه ها خالیست چقدر در دل من منحصر به فردی تو چقدر جای تو در این خرابه ها خالیست خدا برای زمین خوب آفریده تو را که بوریای وجود تو از ریا خالیست صدای ملتهبت تیغ ها […]

اشتراک گذاری
21 بهمن 1395

همیشه دهکده یک چیز بی تو کم دارد…

عمو غلام کجایی که روستا خالیست
چقدر از قدمت ذهن کوچه ها خالیست
چقدر در دل من منحصر به فردی تو
چقدر جای تو در این خرابه ها خالیست
خدا برای زمین خوب آفریده تو را
که بوریای وجود تو از ریا خالیست
صدای ملتهبت تیغ ها به دل می زد
چه شد که گوش من از آن خداخدا خالیست
به دست کاسه خالی، به سینه یک دل پر
همیشه دستمال تو از بوی ناشتا خالیست
دلم دلم به چه ماند به کفش پاره تو
شکسته پای تو و کفش تو ز پا خالیست
همیشه دهکده یک چیز بی تو کم دارد
چه بد شده است که نقشت به چشم ما خالیست
لباس کهنه ی تو تازه تر ز شعر من است
بیا که خانه احساسم از صفا خالیست

تقدیم به عمو غلام/نوذر فولادی اسفند ۹۱

بازنشر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *