نوشته های تازه

ارمغان باران + عکس

طبیعت بهتر است آنگونه که هست بماند ،نه آنطور که ما میخواهیم. اگر اندیشه کنیم، هیچ قانون و مسیر عادلانه ای همچون قانون طبیعت نخواهیم یافت. بارانی که میبارد،رودی که جریان می یابد ، دانه ای که سر از خاک بیرون می آورد و جنگلی که پدید می آید و جانوری که شکار حیوان دیگری […]

اشتراک گذاری
27 بهمن 1395

طبیعت بهتر است آنگونه که هست بماند ،نه آنطور که ما میخواهیم. اگر اندیشه کنیم، هیچ قانون و مسیر عادلانه ای همچون قانون طبیعت نخواهیم یافت. بارانی که میبارد،رودی که جریان می یابد ، دانه ای که سر از خاک بیرون می آورد و جنگلی که پدید می آید و جانوری که شکار حیوان دیگری میشود و آتشی که همه این زیبایی ها رو گاهی تبدیل به خاکستر میکند همه از عناصر حیاتی و زندگی بخش طبیعت هستند که در دهه های اخیر رد پای ما انسان ها بیش از پیش در آن خودنمایی میکند و آنرا از انچه که باید باشد به آنچه که ما میخواهیم باشد تبدیل کرده است.

انتظار بارش باران پس از بارش های اخیر به خصوص دیشب و جریان یافتن رودخانه های فصلی به پایان رسید و کوه و دشت و صحرا جان تازه ای به خود گرفت. دیدن طبیعت پس از باران صفا و حال دیگری دارد و از این جهت همراه چند تن از دوستان عزیز عزم گردش در طبیعت کردیم .مسیر انتخابی معروف به “تنگکی” بود که تا قبل از این تعاریف و داستان های آنرا از سایرین به خصوص قدیمی ها شنیده بودم و میرفت تا تجربه ای شود. تجربه ای زیبا و به یاد ماندنی از یکی از ده ها جاذبه و پتانسیل دیار مهر. در ابتدای مسیر با برکه های کوچک زلال آب باران سیراب شدیم.و در مسیر کوهستانی که چند ساعتی بیش از بارش باران بر آن نمی گذشت قدم گذاشتیم. در جاهایی مسیر سخت می نمود اما شوق تجربه ای تازه و انرژی وافری که از هوای لطیف و طبیعت خیس ساطع میشد هر سختی را به آسانی تبدیل میکرد.

بهانه نام این محل شکاف میان دو صخره می باشد که گذشتن از آن امکان پذیر نیست مگر با گذاشتن وسیله ای که بشود از روی آن گذشت. در ادوار گذشته تنه ی خشک درخت خرما که در زبان محلی به “تنگ” معروف است ، بر این شکاف می گذاشتند و از آن عبور میکردند. و اینک به یمن ابتکار طبیعت دوستان این مشکل با گذاشتن نردبان فلزی امنیت بهتر و بیشتری یافته است.

آنچه که به چشم می آید بطور شایسته قابل بیان و نوشتن نیست . باید دید و درک کرد. صدای زیبای طبیعتی که در سکوت فریاد میزند. صدای دلنواز و امیدبخش آبریزی از ته دره ای که در آن لحظه گویی زیباتر و گواراتر از آن در هیچ جای دیگری وجود نخواهد داشت. و یا دیدن هم نشینی دو کبوتر چاهی بعد از آرامش پس از باران بر سر سنگی و صدای بی امان کبک و طیهو هایی که حضور مارا بر نمی تابیدند. شاید اگر ارتفاع و مسیر صعب قله را به ذهن آورد تصور دیدن چوپانی با گله های گوسفند و بزغاله در آنجا تعجب آور باشد. بره زیبایی که در طبیعت بکر و پاک کوه بدون هراس از صخره و دره بی امان میدود و طنازی میکند ، چوپانی که با همه سختی ها و کمبود های کوه عاشقانه چوپانی میکند و…. زیبایی ظاهری زندگی شهری و کینه ها و دلخوری ها و نارضایتی ها را در برابرت کم ارزش و پوچ جلوه میدهد.اینجاست که میشود صوفی شد.
در کنار همه این زیبایی ها،روی دیگر طبیعت هم دیده می شود و خشک سالی های اخیر نه تنها شکوفه سپید، بلکه سبزی نیز از درختان زیبای بادام و بنه و کنار و….گرفته است. من و شما در برابر این خشکی وظیفه دیگری داریم. شاید نتوانیم سبزشان کنیم اما میتوانیم به خود بیاموزیم که اگر به دامان طبیعت و کوه و دشت قدم گذاشتیم و هوس دم کردن چای اتشینی یا به سیخ کشیدن غذایی داشتیم و یا اگر خواستیم برای گرم کردن خود به آتشی پناه ببریم قرار نیست هر آنچه که خشک است را سوزاند. به قدر رفع نیاز قانع باشیم. شاخه خشک درختی میتواند مامن امنی برای پرنده ای باشد تا در آن لانه ای بسازد. جانب انصاف را نگهداریم و از بین نبریم چیزی را حتی اگر خشک باشد. نگذاریم با از بین رفتن پوشش های سبز و خشک ، فرسایش و از بین رفتن طبیعت سرعت بیشتری به خود گیرد.
اگر پرنده ای را دیدیم به جای سنگ و تیر نگاهش کنیم و ذوق و هنر خداوند را در زیبایی های آن ببینیم. تکاپوی همه روزه ی همه ما برای جاودانگی و ماندن و نفس کشیدن میباشد. پس نفس هیچ پرنده ای را نگیریم.
بدانیم و فراموش نکنیم که هیچ چیزی ارزش آن را ندارد که ماشه ای فشرده شود و تیری بر پهلوی بز یا کل وحشی بنشیند. احترام به طبیعت احترام به تمام زیبایی ها ست. قدر بدانیم.

عماد آریس

عکس: ابوذر شهبازی ، احمد خاکزاد

 


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *