نوشته های تازه

آن سوی سکه … (ماجرا های یک شورا ۲ )

پیشگفتار : شاید این نوشته نقیضه ای باشد بر نوشتار قبل در باب شورا و ماجراهای آن ، اما از آنجایی که به یکجانبه گری عادت نداریم ، می خواهیم از زاویه ای تازه به ماجرا نگاه کنیم. همیشه ساده ترین و در عین حال دم دست ترین رویکرد نسبت به شرایط نامناسب و نا […]

اشتراک گذاری
12 فروردین 1396

پیشگفتار : شاید این نوشته نقیضه ای باشد بر نوشتار قبل در باب شورا و ماجراهای آن ، اما از آنجایی که به یکجانبه گری عادت نداریم ، می خواهیم از زاویه ای تازه به ماجرا نگاه کنیم.

همیشه ساده ترین و در عین حال دم دست ترین رویکرد نسبت به شرایط نامناسب و نا متناسب اطرافمان ، رویکرد انتقادی و تدافعی نسبت به متن ماجرا است. رویکردی که بیانگر « کی بو کی بود من نبودم » باشد وقصور را از گردن من و من ها بردارد و حواله دیگری کند. این بی منطق ترین منطق متاسفانه رایج در بین جامعه ماست.

اینکه فقط بنشینیم و صدای واویلا، وامصیبت مان سر به آسمان گذاشته باشد و وقت عمل خشکمان بزند و چنان سرمان را به زیر برف کنیم که انگار نه انگار…

شورا و شورا داری نزدیک به دو دهه است که وارد ادبیات سیاسی کشور ما شده و کشمکشی به کشمکش های قبلی مان اضافه و صحنه ای تازه برای رودررویی و تقابل برای گروه های سیاسی و … فراهم آورده است. اما این فقط پایان ماجرا نیست .

فضا و حال و هوای رقابت برای عضویت در شورا در شهر ها با روستاها کاملا متفاوت است.

در نرمال ترین و خوشبینانه ترین حالت اعضای شوراهای شهر ، به لحاظ مادی نیز دارای منفعت می شوند و از محل درآمد های شهرداری مبلغی به عنوان حق الجلسه دریافت می دارند اگر چه به نظر نمی رسد این تنها بهانه این رقابت های شدید باشد و البته شاید …

اما در روستا ماجرا جور دیگری است. نبود انگیزه مادی ، عدم توجه و تطابق بودجه دولتی با خواست مردم ، و چندین و چند دلیل موجه دیگر ، شورای روستا را به مجمعی تبدیل کرده که کسانی که در این عرصه می آیند احتمالا تنها هوای خدمت دارند .

حالا سوال اینجاست که علاج این درد به ظاهر لاعلاج چیست؟ چه کسی یا چه چیزی می تواند شورای روستا را از این کسالت و خمودگی تبدیل به نهادی پویا و محرک برای تحول جامعه روستایی کند.

جواب ساده است! باید ماهیت شوراهای روستایی را با شوراهای شهری منفک کنیم .

در روستاها شورا ماهیتی ریش سفیدانه دارد. به عبارت دیگر شورای روستا کدخدایی است که بیدادگاه مشکلات اهالی است. شورا زبان گویای روستا است که فریاد بزند دردی را که خیلی وقت ها نادیده گرفته می شود.

ممکن است عضویت در شورای روستا ، آب و نان نداشته باشد اما به هزاران دلیل مقدس تر و گرامی تر از موقعیت های متناظر آن در دیگر نقاط است.

از این رو شایسته است که آنان که گام در این راه طاقت فرسا می گذارند با همدلی و مهربانی ، التیام بخش زخم های بی شمار پیکر خسته این دیار باشند ، مامن و گوش شنوای ناگفته های مردمش و به معنای واقعیش جهادگرانه کمر به آبادانی و تعالی سرزمینمان ببندند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *